صالح کهندل |
بعد از 37سال باید تابلوی خود را در معرض قضاوت مردم قرار دهید.
از 22 بهمن سال 57 تا 22 بهمن امسال یعنی بهمن 94 هر فرد با جریان فکری با عمل کرد خود تابلویی را خلق کرده که با نگاهی اجمالی به آنها میتوان تفاوت و شباهتهای آنها را دید و درباره آنها قضاوت کرد.
حال فارغ از قضاوت یک جانبه که کدام حق و در مسیر منافع مردم بوده یا عکس آن، اول تابلوی حکومت حاکم را مستقل از ذهنیت فردی در سرفصلهای اساسی 37 سال گذشته که مورد توافق همه قرار دارد به شکل زیر ترسیم میکنیم.
از 22 بهمن سال 57 تا 22 بهمن امسال یعنی بهمن 94 هر فرد با جریان فکری با عمل کرد خود تابلویی را خلق کرده که با نگاهی اجمالی به آنها میتوان تفاوت و شباهتهای آنها را دید و درباره آنها قضاوت کرد.
حال فارغ از قضاوت یک جانبه که کدام حق و در مسیر منافع مردم بوده یا عکس آن، اول تابلوی حکومت حاکم را مستقل از ذهنیت فردی در سرفصلهای اساسی 37 سال گذشته که مورد توافق همه قرار دارد به شکل زیر ترسیم میکنیم.
1- جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه بیشتر
2- تأیید قانون اساسی، غیرآن دشمن تلقی میشود
3- ملتزم به ولایت مطلقه فقیه، غیرآن دشمن تلقی میشود
4- انقلاب بهاصطلاح فرهنگی، و مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
5- جنگ 8ساله ایران عراق مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
6- قتلعام زندانیان سیاسی دهه 60و 67 مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
7- گروگانگیری سفارت آمریکا مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
8- دخالت در کشورهای همسایه برای صدور انقلاب مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
9- پروژه جنجالی اتمی مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
10- فتوای خمینی در مورد سلمان رشدی مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
2- تأیید قانون اساسی، غیرآن دشمن تلقی میشود
3- ملتزم به ولایت مطلقه فقیه، غیرآن دشمن تلقی میشود
4- انقلاب بهاصطلاح فرهنگی، و مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
5- جنگ 8ساله ایران عراق مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
6- قتلعام زندانیان سیاسی دهه 60و 67 مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
7- گروگانگیری سفارت آمریکا مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
8- دخالت در کشورهای همسایه برای صدور انقلاب مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
9- پروژه جنجالی اتمی مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
10- فتوای خمینی در مورد سلمان رشدی مخالفت با آن دشمن تلقی میشود
تقریبا بندهای فوق اسکلت بندی کاملی از حکومت آخوندی در 37 سال گذشته است که هم دوستان و هم دشمنان رژیم در مورد آن اتفاق نظر دارند.
از طرفی تمامی جناحهای رژیم نه تنها این تابلو را متعلق به خود میدانند بلکه به آن افتخار کرده و تکتک آنها را در ردیف منافع مردم میدانند و از این بابت بر مردم منت گذاشته که تمام کمال در خدمت مردم بودند.
جریاناتی هم بودند که در سر فصلهای مختلف انتخاب هایی میکردند که گاهی هم سو با انتخاب رژیم بودند و گاهی مخالف، مثلاً جنگ 8 ساله را دفاع مقدس مینامیدند یا پروژه اتمی را یک فرایند علمی ملی تعریف میکردند و چون به انتخاب خود جدی نبوده و به آن ایمان نداشتند هیچ وقت تلاش نمیکردند که قیمت انتخاب خود را پرداخت بکنند. نمونه کمی پیدا میشوند که یک طرف جبهه جنگ حضور داشته باشند و هزینه جدی پرداخت بکنند.
اما یک جریانی دیگر هم با تابلوی کاملاً متضاد با تابلوی رژیم آخوندی دیده میشود که در هیچیک از سر فصلهای تعریف شده با حاکمیت هم سو نبوده بلکه در تکتک آنها رو در روی آن قرار گرفته بود و به این انتخاب خود افتخار کرده و آنقدر نسبت به آن جدی بودند که تاوان بسیاری را متحمل شدند و از جمله از سازمان مجاهدین خلق میتوان نام برد که این موضوع برای دوست و دشمن از بدیهیات میباشد. با این توصیف اگر کمی صداقت توأم با شهامت داشته باشیم میتوانیم به صراحت بگوییم که در این مدت 37سال گذشته تنها دو جریان مستقل و جدی با تابلوهای متضاد وجود داشت. حال برای روشن شدن مسأله به چند سر فصل اساسی کمی بیشتر میپردازیم.
رژیم آخوندی جنگ 8 ساله ایران عراق را نعمت الهی میپنداشت و برای ادامه آن آماده پرداخت هر هزینهای بود... سازمان مجاهدین جنگ را ضد مصالح ملی میهنی قلمداد میکرد و برای متوقف کردن آن با تمام وجود جان فشانی و درست در جبهه مخالف آن قرار گرفت.
پروژه اتمی که میلیاردها دلار هزینه برای مردم ایران تحمیل کرد، رژیم آن را یک پروژه ملی میهنی میخواند و هر چه در توان داشت برای پیش برد آن بهکار بست... سازمان آن را یک پروژه ماجراجویی و ضد ملی میهنی میشناخت و برای شکست دادن آن دست به افشاگریهای متعدد میزد و از این بابت هزینه بسیار سنگینی پرداخت کرد...
فتوای قتل سلمان رشدی، گروگانگیری، دخالت در منطقه... هم تقریباً همان ویژگی را داشته و دو جبهه کاملاً متضاد را نشان میدهد. پس اگر بر فرض بر کلیت تابلوی رژیم نمره بیست داده شود در آن صورت نمره سازمان مجاهدین و مقاومت ملی ایران نمره صفر میباشد و بر عکس.
به عبارت دیگر اگر یکی درست در خدمت به مردم عمل بکند دیگری درست خیانت به خلق عمل کرده است.
نتیجه کلی:
هیچ حزب و سازمان یا فردی به جز سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران نمیتواند ادعا بکند در این 37سال گذشته تابلویی را خلق کرده باشد که با تابلوی رژیم آخوندی در تضاد باشد و هر کسی در این مدت حکومت آخوندی در هر زمینهای با سازمان مجاهدین دشمنی کرده و یا میکند درست در همان زمینه با رژیم منافع مشترک دارد و برعکس هر کجا بهصورت جدی با رژیم مشکل پیدا کرده با سازمان مجاهدین اشتراک منافع پیدا کرده است و در صورت مسأله اصلی هیچ فرق نمیکند که پشت الفاظی مثل ضددینی و ملیگرایی و لیبرالی... مخفی شده باشد یا خود را فردی مستقل که به هیچوجه وجود خارجی ندارد معرفی بکنند.
اگر افرادی غیر از این تصوری دارند لطف کرده تابلوی خود را رسم کرده و در معرض قضاوت مردم ایران قرار بدهند تا در مورد آنها داوری بکنند.
از طرفی تمامی جناحهای رژیم نه تنها این تابلو را متعلق به خود میدانند بلکه به آن افتخار کرده و تکتک آنها را در ردیف منافع مردم میدانند و از این بابت بر مردم منت گذاشته که تمام کمال در خدمت مردم بودند.
جریاناتی هم بودند که در سر فصلهای مختلف انتخاب هایی میکردند که گاهی هم سو با انتخاب رژیم بودند و گاهی مخالف، مثلاً جنگ 8 ساله را دفاع مقدس مینامیدند یا پروژه اتمی را یک فرایند علمی ملی تعریف میکردند و چون به انتخاب خود جدی نبوده و به آن ایمان نداشتند هیچ وقت تلاش نمیکردند که قیمت انتخاب خود را پرداخت بکنند. نمونه کمی پیدا میشوند که یک طرف جبهه جنگ حضور داشته باشند و هزینه جدی پرداخت بکنند.
اما یک جریانی دیگر هم با تابلوی کاملاً متضاد با تابلوی رژیم آخوندی دیده میشود که در هیچیک از سر فصلهای تعریف شده با حاکمیت هم سو نبوده بلکه در تکتک آنها رو در روی آن قرار گرفته بود و به این انتخاب خود افتخار کرده و آنقدر نسبت به آن جدی بودند که تاوان بسیاری را متحمل شدند و از جمله از سازمان مجاهدین خلق میتوان نام برد که این موضوع برای دوست و دشمن از بدیهیات میباشد. با این توصیف اگر کمی صداقت توأم با شهامت داشته باشیم میتوانیم به صراحت بگوییم که در این مدت 37سال گذشته تنها دو جریان مستقل و جدی با تابلوهای متضاد وجود داشت. حال برای روشن شدن مسأله به چند سر فصل اساسی کمی بیشتر میپردازیم.
رژیم آخوندی جنگ 8 ساله ایران عراق را نعمت الهی میپنداشت و برای ادامه آن آماده پرداخت هر هزینهای بود... سازمان مجاهدین جنگ را ضد مصالح ملی میهنی قلمداد میکرد و برای متوقف کردن آن با تمام وجود جان فشانی و درست در جبهه مخالف آن قرار گرفت.
پروژه اتمی که میلیاردها دلار هزینه برای مردم ایران تحمیل کرد، رژیم آن را یک پروژه ملی میهنی میخواند و هر چه در توان داشت برای پیش برد آن بهکار بست... سازمان آن را یک پروژه ماجراجویی و ضد ملی میهنی میشناخت و برای شکست دادن آن دست به افشاگریهای متعدد میزد و از این بابت هزینه بسیار سنگینی پرداخت کرد...
فتوای قتل سلمان رشدی، گروگانگیری، دخالت در منطقه... هم تقریباً همان ویژگی را داشته و دو جبهه کاملاً متضاد را نشان میدهد. پس اگر بر فرض بر کلیت تابلوی رژیم نمره بیست داده شود در آن صورت نمره سازمان مجاهدین و مقاومت ملی ایران نمره صفر میباشد و بر عکس.
به عبارت دیگر اگر یکی درست در خدمت به مردم عمل بکند دیگری درست خیانت به خلق عمل کرده است.
نتیجه کلی:
هیچ حزب و سازمان یا فردی به جز سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران نمیتواند ادعا بکند در این 37سال گذشته تابلویی را خلق کرده باشد که با تابلوی رژیم آخوندی در تضاد باشد و هر کسی در این مدت حکومت آخوندی در هر زمینهای با سازمان مجاهدین دشمنی کرده و یا میکند درست در همان زمینه با رژیم منافع مشترک دارد و برعکس هر کجا بهصورت جدی با رژیم مشکل پیدا کرده با سازمان مجاهدین اشتراک منافع پیدا کرده است و در صورت مسأله اصلی هیچ فرق نمیکند که پشت الفاظی مثل ضددینی و ملیگرایی و لیبرالی... مخفی شده باشد یا خود را فردی مستقل که به هیچوجه وجود خارجی ندارد معرفی بکنند.
اگر افرادی غیر از این تصوری دارند لطف کرده تابلوی خود را رسم کرده و در معرض قضاوت مردم ایران قرار بدهند تا در مورد آنها داوری بکنند.
صالح کهندل
زندان گوهردشت کرج