سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
قسمت دهم: تعریف انسان در دیدگاههای مختلف ایدئولوژیک
... برگردیم به تعریف انسان. از انسان تعاریف مختلفی شده است. برای نمونه از آنجا که در کادر منطق صوری، تعریف یک شیئی را با تعیین جنس و فصل آن مشخص میکردند، در مورد انسان هم گویا ارسطو گفته است: «انسان حیوانی است ناطق».
در اینجا یک طرف نوع یا جنس حیوانی انسان مشخص شده (تعیین جنس)، از طرف دیگر بر ناطق بودن یا سخنگو بودن انسان (یعنی بر «فصل» یا وجه تمایزش با دیگر حیوانات) تأکید شده است. آیا تعریف غلطی است؟ نه غلط نیست ولی ناقص است. چرا ناقص است؟ برای اینکه آیا فقط سخنگو بودن، صرف اینکه انسان میتواند حرف بزند یا بفهمد، میتواند تمام رفتار انسان را توجیه کرده و توضیح دهد؟ برای نمونه اینکه انسان فداکاری میکند، آیا علتش ناطق بودنش است؟ این تعریف، این را توضیح نمیدهد.
همینطور در تعریف دیگری گفتهاند انسان حیوان یا موجودی متفکر است. درست است؛ ولی چیزی مثل همان ناطق بودن است. آیا این همه جنگ و جدالها در تاریخ، تعارضات، کشمکشها بهخاطر این است که انسان متفکر است؟ آیا چون انسان متفکر است طبیعت را تسخیر میکند و در جهت ضد مردم از آن استفاده میکند؟ مثلاً بمب میسازد و بر سر مردم میریزد. این تعریف نمیتواند این مسأله را توضیح دهد. متفکر بودن تنها یکی از نمودهای رفتار انسان است.
یک تعریف دیگر: انسان حیوانی است سیاسی. تعریفی است مبهم. سیاسی یعنی چه؟ یعنی به تدبیر امور میپردازد؟
تعاریف دیگری هم گفتهاند: مثلاً انسان حیوانی است که میتواند بخندد و گریه کند. خیلی خوب درست، ولی این چه چیزی را میتواند توضیح دهد؟
ادامه ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر