۱۳۹۴ مرداد ۱۸, یکشنبه

ایران - کابوس سرنگونی رژیم آخوندی در سالگرد عملیات فروغ جاویدان


تلویزیون رژیم آخوندی 27 سال بعداز فروغ جاویدان هنوز از کابوس سرنگونی توسط ارتش آزادی بخش ملی ایران در نیامده و هر روز بخصوص در سالگرد عملیات فروغ جاویدان از اینکه سرنگون نشده جشن میگیرد و انبوه مزدوران ریز و درشت را پشت دوربین میاورد تا خاطرات این عملیات را بازگویی کنند و ندانسته از رشادتها و حماسه های مجاهدان راه آزادی و عزم جزم آنان برای آزادی میهن و مردمشان و تسلیم نشدن به این جنایتکاران حکایتها میکنند : 

هراس از سرنگونی در سرکردگان رژیم:
طلوعی: سفیدیهای صبح به ما خبر دادند که از اونور اسلام‌آباد سقوط کرده دارند به‌ سمت کرمانشاه حرکت می‌کنند نمی‌دونستیم کی اند.
شعبانی: به من زنگ زدند فلانی تلفن فوری داری ما مجدداً رفتم دیدم که فرمانده سپاه کرند ما است گفت: فلانی وعده ما به قیامت.
ناصر شعبانی فرمانده وقت سپاه 4 بعثت کرمانشاه: ده و نیم صبح فرمانده سپاه کرند ما که آدم عاقلی است ایشون به من زنگ زد که فلانی عراق به‌شدت داره منطقه رو میکوبه من بهش گفتم ناراحت نباش دلیلش اینه که ما در جنوب عراق رو پس زدیم اینها می‌خواهند عقب روی بکنند می‌خواهند کسی دنبالشون نره تحلیل ما این بود. 
ناصر شعبانی: به من زنگ زدند فلانی تلفن فوری داری ما مجدداً رفتم دیدم که فرمانده سپاه کرند ما است گفت: فلانی وعده ما به قیامت عراقیها حمله کردند و الآن اول شهر کرند درگیری است من اسلحه و مهمات رو گفتم از شهر ببرند خداحافظ 
سعید طلوعی: سفیدیهای صبح به ما خبر دادند که از اونور اسلام‌آباد سقوط کرده دارند به‌سمت کرمانشاه حرکت می‌کنند نمی‌دونستیم کی‌اند اینها می‌گفتند ارتش عراق عراقیها همه بچه‌ها سازماندهی شدند جمع‌ و جور شدند همین سه تا گردان حرکت کردیم به سمت اسلام‌آباد از کجا؟ از همون یک محور دیگه‌ای بود ما یک محوری داشتیم محور اصلی ما بود که از خسروی- قصرشیرین - سرپل ذهاب - کرند غرب...

سعید طلوعی: به اتفاق یکسری از این بچه‌هایی که داشتیم خدا رحمت کنه شهید حمیدرضا شاهنده بود که با دو سه نفر ما رفتیم یک شیارهایی که منتهی می‌شد به شهر اسلام‌آباد به‌صورت خیلی مخفیانه وارد دیواره شهر شدیم از پشت پادگان یک پادگان الله‌اکبر بود اون پادگان هم سقوط کرده بود پادگان میشه گفت تلفیقی از سپاه و ارتش بود اون پادگان سقوط کرده بود ما از پشت این پادگان آمدیم روی جاده کرند غرب به اسلام‌آباد یعنی آمدیم دوباره تو محور اصلی قرار گرفتیم اومدیم اونجا یک چند دقیقه‌ای داشتیم نگاه می‌کردیم و شنود می‌کردیم اینها رو ارزیابی می‌کردیم دیدیم بله اینها در واقع صحبتهاشون فارسی است و به زبان خودمان صحبت می‌کنند فهمیدیم که اینها منافقین اند.
ادامه .....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر