۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

ایران - سخنرانی سردار شهید خلق موسی خیابانی قسمت دوازدهم انسان جانشین خدا

سردار شهید خلق موسی خیابانی 
سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
قسمت دوازدهم: انسان، جانشین خدا
... در اینجا به چند آیه از قرآن اشاره می‌کنم. آیه‌ای از سوره سجده: «الّذی أحسن کلّ شیءٍ خلقه وبدأ خلق الإنسان من طینٍ »... آغاز کرد خلقت انسان را از گل. «وإذ قال ربّک للملائکة إنّی خالق بشرًا من صلصالٍ من حمإٍ مسنونٍ » آغاز از گل. «ثمّ جعل نسله من سلالةٍ من ماءٍ مهینٍ » سپس نسل انسان را در مراحل بعدی، از چکه آبی بی‌مقدار آفرید. «ثمّ سوّاه»... سپس آن را پرداخت. در این پروسه پرداخته شدن است که انسان این ویژگی‌ها را دارا شده است؛ «... ونفخ فیه من روحه»... از روح خودش در آن دمید، انسان واجد یک جوهر خداگونه شد. انسان در ذات و سرشت خود ویژگی خداگونه پیدا کرد. «... وجعل لکم السّمع والأبصار والأفئده »... سمع و ابصار و افئده چیست؟ این‌ها همان چیزهایی هستند، که آن ویژگی‌ها را به انسان می‌دهند.
می‌دانید چشم و گوش اگر نباشد، انسان قدرت شناخت ندارد. این‌ها از اولیه‌ترین لوازم شناختند. از این طریق انسان دنیای محیط را در ذهن و ضمیر خود بازتاب می‌دهد. «افئده»، توان شناخت، در کنار آن «توان انتخاب». گفته می‌شود دل مرکز تمایلات است. «... قلیلًا ما تشکرون». چه کم سپاسگزارید شما. آیاتی از این قبیل زیاد است: «وإذ قال ربّک للملائکة إنّی جاعل فی الأرض خلیفةً »...، وقتی پروردگار تو به ملائکه گفت می‌خواهم قرار بدهم «جاعل» (قرار دهنده هستم)، این هم به‌اصطلاح نظارت بر طی یک جریان دارد؛ یعنی ضمن یک جریان این امر تحقق می‌پذیرد، تا در روی زمین خلیفه‌ای به‌وجود بیاید: «... إنّی جاعل فی الأرض خلیفةً »... جانشین، جانشین چه کار باید بکند؟ کسی که جانشین کسی می‌شود چه کار می‌کند، کارهایی را که او می‌کرده دنبال می‌کند. انسان باید کارهای خداگونه بکند.
ادامه ....

ایران - سخنرانی موسی خیابانی : قسمت یازدهم فلسفه شعائر

سردار شهید خلق موسی خیابانی 
سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
قسمت یازدهم: تعریف انسان در دیدگاه توحیدی... گفتیم موجودات به مقداری که از طبیعت جدا شده باشند، متناسب با آن در تلاش تطبیق دوباره با طبیعت هستند. یعنی کوشش می‌کنند تا با برقراری مجموعه‌یی از روابط، با شرایط و محیط دگرگون شونده، تطبیق بیشتر پیدا کنند. اگر این کار را نکنند می‌میرند و نمی‌توانند بقاء داشته باشند. حیوانات دنیایی دارند، اما دنیایشان محدود است. دنیای گیاه از دنیای حیوان هم محدودتر است. از حیوان مجموعه‌یی رفتارهای معین سر می‌زند. غذا می‌خورد؛ دنبال جفت است؛ این‌ها را به دست می‌آورد و به یک حالت تعادل می‌رسد. انگار با طبیعت صلح می‌کند. این تطبیق یک تطبیق انفعالی است، تطبیق فعال نیست. یعنی بیشتر از محیط تأثیر می‌پذیرد تا این‌که روی محیط تأثیر بگذارد. برای نمونه، شرایط تغییر می‌کند، تطبیق حیوان چنین است که از آن جا دور می‌شود و به جای دیگری می‌رود. چرا؟ چون حیوان مجموعه‌یی نیازهای محدود و معینی دارد. نیاز به غذا دارد، نیاز به جفت دارد؛ در واقع تمام رفتار حیوان را دو ویژگی یا دو نیاز (ادامه حیات و میل جنسی که پشتوانه بقاء نسل است) تعیین می‌کند: حفظ خود، (صیانت ذات) و حفظ نسل.

خوب حفظ خود (صیانت ذات) و حفظ نسل، ویژگی تمام موجودات زنده است. انسان هم این‌ها را دارد. ولی بعداً می‌گویم که انسان نیازهای عالی‌تری هم دارد، که حیوان آنها را ندارد. حیوان تکاملش به بن‌بست رسیده است. یعنی وقتی که نیازهایش را برطرف کرد، غذایش را خورد به یک تعادلی می‌رسد. دوباره گرسنه می‌شود، دوباره شروع می‌کند همان کار را تکرار می‌کند. رفتار حیوانها هیچ فرقی نکرده؛ به‌طور طبیعی گرفتار یک دور هستند، دیگر تکامل پیدا نمی‌کنند؛ در یک شاخه فرعی درخت تکامل به بن‌بست رسیده‌اند.
ادامه .......