۱۳۹۴ تیر ۲۲, دوشنبه

ایران - سخنرانی موسی خیابانی فلسفه شعائر فلسفه روزه

سردار کبیر خلق موسی خیابانی 
سردار شهید خلق، موسی خیابانی:
قسمت بیست و پنجم: فلسفه روزه
حال می‌پردازیم به مسأله روزه.
«یا أیها الّذین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون». روزه یک سنت توحیدی است و تنها به ما اختصاص ندارد. بر طبق این آیه قرآن «کما کتب علی الّذین من قبلکم»... آنهایی که پیش از ما بودند (پیروان ادیان توحیدی)، آنها هم آئینی به‌نام روزه داشتند.
محتوای روزه چیست؟ در این باره صحبت زیاد می‌شود. بعضی می‌گویند از نظر بهداشتی مفید است. خوب ممکن است روزه آثار بهداشتی هم داشته باشد، که حتماً هم دارد. می‌شود این را تجربه هم کرد. ولی روشن است که هدف و مضمون اصلی روزه، بهداشت نیست؛ یک ریاضت‌کشی کور و بی‌هدف هم نیست. در خود قرآن هم اشاره می‌کند که خداوند نمی‌خواهد شما را دچار مشکلی کند. برعکس، برای شما راحتی و آسایش می‌خواهد.
آیا هدف این است که آدم بیاد گرسنگان و محرومان بیفتد؟ حتماً این هم یکی از آثار روزه هست که انسان گرسنگی را تجربه کند. یک روز گرسنگی بکشد تا مفهوم گرسنگی را درک کند و ببیند در چنین وضعیتی حتی تمرکز ذهن مشکل است؛ تا شاید که بر ضد گرسنگی بشورد، بر ضد مسکنت و محرومیت قیام کند. خیلی فرق می‌کند که آدم درکی از یک مسأله داشته باشد، آن هم درکی عینی و ملموس، تا این‌که نسبت به آن بیگانه باشد. در نامه حضرت علی (ع) به عثمان ابن حنیف می‌خوانیم: «چگونه اکتفا کنم به این‌که به من بگویند امیر مؤمنان، ولی در رنج زندگی با آنها (با توده مردم) همراه نباشم و من سیر بخوابم. اما شاید در حجاز شخصی باشد که با شکم گرسنه سر به بالین بگذارد». می‌گویند بروید با توده‌ها زندگی کنید تا درد آنها را از نزدیک ببینید و لمس کنید؛ زیرا درک عینی، انگیزاننده است.
اما با تمامی این توضیحات، فلسفه روزه صرفاً پیدا کردن درکی عینی از مسأله گرسنگی نیست. بلکه همان‌طور که قرآن بیان کرده، فلسفه روزه تقوا است. «لعلکم تتقون»... «شاید که تقوا پیشه کنید». روی مسأله تقوا هم تأکیدات زیادی شده است. چه در قرآن و چه در نهج‌البلاغه. بیشتر نامه‌ها و سفارشات امام علی (ع) با سفارش به تقوا شروع می‌شود.
مفهوم تقوا عبارت است از «رهایی»گفتیم جوهر تکامل رهایی است. رهایی برای تطبیق با ارزشهای متعالی‌تر و در نهایت برای تطبیق با جوهر هستی. مفهوم تقوا هم همین است. یعنی انسان خودش را از قید و بندها و جبرهای دست و پا گیر و ضدتکاملی رها کند، آزاد کند. گفتیم ارزشهای پست، در یک نظام منحط اجتماعی، ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند و بر اساس سرشت متضاد انسان، آدمی در دو جهت می‌تواند پیش برود. گیرایی‌های زندگی و تاثیرات منفی که شرایط روی ما گذاشته است، (نقاط و جنبه‌های منفی شخصیت ما) چه از نظر فکری (معرفتی) و چه از نظر خصلتی. (خودخواهی، غرور، کینه، حسد و منفعت طلبی) این‌ها چیزهایی است که شرایط اجتماعی (نظام‌های منحط) القاء می‌کنند.