۱۳۹۴ مرداد ۲۹, پنجشنبه

ایران -پروفسور ژان زیگلروضعیت ساکتان اشرفی در کمپ لیبرتی را محکوم میکند

پروفسور ژان زیگلر
پروفسور ژان زیگلرعضو کمیته مشورتی حقوق بشر ملل متحد در مصاحبه ای نقض حقوق بشر در ایران را محکوم کرد و بیانیه علنی کمیسرعالی حقوق بشر ملل متحد در مورد ایران را یک واقعه بسیار مهم ارزیابی کرد.
او همچنین وضعیت اعضای مجاهدین در کمپ لیبرتی را محکوم و درمورد آن ابراز نگرانی کرد.
وی در این مصاحبه گفت:روز 5 اوت واقعه بسیارمهمی برای اولین باررخ داد و کمیسرعالی حقوق‌بشر ملل‌متحد در یک بیانیه علنی، نقض وحشیانه و گسترده حقوق‌بشر در ایران را محکوم کرد... در همین حال اغلب اعضای کمیته مشورتی شورای حقوق‌بشر که نوزدهمین اجلاس خود را در ژنو برگزارمی‌کند، (بیانیه‌یی را امضا کردند) که حاوی دو نکته مهم است: (اولاً ) آنها به‌طور کامل از بیانیه کمیسر عالی حقوق‌بشر حمایت می‌کنند؛ او به‌طور مشخص اعدام‌های خودسرانه زندانیان سیاسی را محکوم کرد. ثانیاً ما (به‌عنوان) اعضای این کمیته وضعیت موجود در کمپ لیبرتی را محکوم و نگرانی‌مان را ابراز کردیم... (اشرفی‌ها) به‌صورت داوطلبانه پذیرفتند که تحت کنترل ملل متحد، به لیبرتی جابه‌جا شوند... . اما حملاتی علیه این کمپ صورت گرفت و هم‌چنان نیز تهدید مداومی علیه ساکنان که رزمندگان آزادی هستند وجود دارند. آنها الگویی از مقاومت دموکراتیک و صلح‌آمیز را در برابر یک رژیم تروریست ارائه می‌کنند... .
من و همکارانم در کمیته مشورتی شورای حقوق‌بشر که (این بیانیه) را امضا کرده‌اند، بر این باوریم که ما وظیفه داریم حفاظت لیبرتی (را تأمین کنیم).
ما به‌عنوان مکانیسم ملل‌متحد این‌جا در ژنو وظیفه داریم که از لیبرتی حمایت کنیم. ما وظیفه اخلاقی و قانونی داریم، تحت قانون بین‌الملل که حفاظت دائمی افرادی را در کمپ لیبرتی به‌سر می‌برند و مقاومت می‌کنند تضمین کنیم. آنها الگویی برای جهان هستند، برای همه افراد آزاده جهان، با مبارزه، صبر و عزم جزمشان. شخصاً می‌خواهم تحسین و قدردانی بسیار عمیق خود را به مردان و زنان لیبرتی، به این رزمندگان مقاومت ابراز کنم که در لیبرتی پایداری می‌کنند».

۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

ایران - آنان مرگ را به سخره گرفتند

مزار خاوران
مجاهدان اشرفی که سالیان درزندانهای رژیم آخوندی در اسارت بودند مشاهدات خود را از قتل عام سال1367 بیان میکنند مشاهداتی که گوشه ای از جنایت صورت گرفته است .
جنایاتی که به قول اشرف شهیدان جهان خبردار نشد که در زندانهای رژیم خمینی چه بر سر میلیشیاهای مجاهد آمد به امید روزی با پیروزی مردم و مقاومت ایران و سرنگونی این رژیم جنایتکار همه جنایات افشا شده و عاملین آن بسزای اعمال خود برسند.
صبح روز شنبه هشتم مرداد، اسامی 10تن از بچه‌های بند را خواندند. آنها از قبل مشخص شده بودند. همان ‌روز، سر‌ و کله آخوند نیری هم در گوهردشت پیدا شده بود؟ هیچ‌کس هنوز نمی‌دانست که «زمان» آبستن چه وقایعی است! حتی زندانیان افغانی که معمولاً برای کارهای خدماتی در رفت و آمد بودند غیب‌شان زده بود! اولین نشانه‌ را از لای پنجره دیدم. داوود لشکری با یک فرغون پر از طنابهای کلفت! به‌سمت سالنی در غرب بند می‌رفت. به‌دنبالش رفت و آمد پاسداران شدت یافت، وضعیت عادی نبود... ؟ 
اولین ‌سری بچه‌های مشهد بودند. پیشاپیش آنها قهرمانانی هم‌چون جعفر هاشمی و دکتر محسن فغفور ‌مغربی قرار داشتند. آنها با دلاوری بی‌نظیر، از مواضع سازمان مجاهدین جانانه دفاع کردند و شیدا و بی‌قرار تمام پرده‌های ترس و تردید را دریدند! آنها بودند که برای نخستین بار پیام انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را به‌درون زندان آورده و خود نیز با خونشان بر ‌حقانیت آن گواهی دادند. پس از آنها، سراغ بند ملی‌کش‌ها رفتند. پیش از این به خانواده‌های آنان گفته شده بود به‌زودی آزاد خواهند شد! بسیاری از خانواده‌ها از شهرستان آمده و در تدارک آزادی فرزندانشان بودند. حتی برخی برای قربانی کردن گوسفند خریده بودند... ! وقتی بچه‌های ملی‌کش را نزد «هیأت عفو!» بردند، به بچه‌ها گفته شد که ”شرط عفو و آزادی شما محکوم کردن سازمان است! “ آنها نیز در پاسخ گفته بودند ”مدتهاست که محکومیت ما به‌پایان رسیده و ما نیازی به عفو کسی نداریم!“ دادگاه هر کدامشان 3 تا 5دقیقه بیشتر طول نکشید. در همان روز از 150‌نفر آن بند 140تن را حلق‌آویز کردند! 
ادامه ....

۱۳۹۴ مرداد ۲۴, شنبه

ایران - زوزه های رژیم آخوندی در سالگرد عملیات فروغ جاویدان



به قسمت پنجم لرزه بر اندام رژیم آخوندی را که از سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران پخش شده است توجه کنید:
لرزه بی‌پایان سرنگونی بر ارکان رژیم زهر خورده آخوندی
اعترافهای پاسدار دژخیم محمود شاعری قائم مقام عملیاتی لشکر 71 روح الله به جنایات جنگی سرلشکر بسیجی صیاد شیرازی و سرکردگان سپاه پاسداران
اسلحه کشیدن سرکرده پاسداران به روی خلبانها که حاضر به کشتار مجاهدین نبودند
سوار کردن پاسدار و مهمات به هلیکوپتر بیش از ظرفیتهای مجاز
به زور اسلحه کشیدن به روی خلبان در وحشت از سرنگونی رژیم زهر خورده
ما داشتیم هماهنگیهایی با فرمانده هوانیروز می کردیم  گفت
آقا که یک سری از خلبانها می‌گویند ما پرواز نمی‌کنیم
اینها هموطنان ما هستند ما هموطنان خودمان را نمی‌کشیم
خدا رحمتش کنه صیاد هم با ما بود همان زمانی که عرض کنم خدمت شما ما داشتیم هماهنگیهای با فرمانده هوانیروز انجام می‌دادیم یکسری فرمانده هوانیروز گفت: آقا که یک سری از خلبانها می‌گویند ما پرواز نمی‌کنیم خب برای چی می‌گویند اینها هموطنان ما هستند ما هموطنان خودمان را نمی‌کشیم
یکدفعه فرمانده وقت سپاه باختران وارد شد
و خیلی سروصدای، رنگ پریده، خاک آلود
گفت برادر هاشمی (رفسنجانی) !
و همین جوری دستهایش را اینجوری کرد
برادر هاشمی! مجاهدین! مجاهدین!
یکسری گفتند آقا گردنه چار زبر جای وایسادن نیست
بیایید بروید گردنه اسد آباد (همدان) یک گردنه بعد از کرمانشاه
یکی گفت: بیایید آقا توی همان دشت ماهیدشت بجنگیم
یکی دیگر گفت: آقا تو دشت با اینها نمی‌شه جنگید! 

حاج محمود شاعری قائم‌مقام عملیاتی لشکر 71 روح الله در زمان جنگ:
یکدفعه فرمانده وقت سپاه باختران آقای شعبانی وارد شد با مسئول اطلاعات وقتش که الآن اسمش را یادم رفته بچه کرمانشاه بود مسئول اطلاعات وقت‌شان بود وارد شدند و خیلی سروصدای، رنگ پریده، خاک آلود گفت برادر هاشمی همین جوری دستهایش را اینجوری کرد برادر هاشمی منافقین منافقین.
منافقین اسلام‌آباد آخه اگر، شدنیه مگه این چیه گفت آره دیشب که بچه‌ها تماس گرفتند از اسلام‌آباد و کرند که آقا این قصه پیش آمده نیروهای حمله کردند به ما من با مسئول اطلاعاتم با جیپ رو باز راه افتادیم رفتیم به سمت عرض کنم اسلام‌آباد که ببینیم چه خبره رسیدم
رو گردنه سرازیر شدم دیدم ستون داره میاد ماشینهای هینو بود ژاپنی بهشان داده بودند مثل آیفا چادرها را دادند بالا عکس مریم و مسعود روی ماشینها بازو بندهای سفید و منظم شعار می‌دهند شعارهای خاصی که الآن یادم نیست و تا ما را دیدند گرفتند زیر آتش من هم از جیپ پریدم پایین انداختیم تو اون دشت و اومدیم به سمت کرمانشاه، باختران و باخترانم قرارگاه نزدیک 7 رسیدیم 6، 5 رسیدیم اونجا نظرات شروع شد.
ادامه ....

ایران - مجاهد خلق اشرفی مهین لطیف از قتل عام سال 1367 میگوید



اشرفی مجاهد خلق مهین لطیف از زندانیان سیاسی سال 60 که شرح شهادت برادرش را که در قتل عام سال1367 شهید شده است که درسمیناری که اشرف برگزار شد دراین باره توضیح میدهد:
من مهین لطیف، خواهر مجاهد شهید علی‌اکبر لطیف که در قتل‌عام‌ های سال‌67 به‌شهادت رسید هستم، اوایل مرداد سال67 بود که ملاقاتها قطع شد و دیگه به مراجعات خانواده‌ها هم پاسخی نمی‌دادند.
دو سه ماه بعد ما دیگه خبری نداشتیم از بچه‌ها و بعد رژیم شروع کرد سری به سری به خانواده‌ها اطلاع می‌داد و قتل‌عام‌ها را اینطوری با اسامی مشخص هر هفته اطلاع می‌داد به خانواده‌ها. اطلاع دادنش هم در واقع باز یک نوع شکنجه و عذاب روحی و روانی به خانواده‌ها بود. پنجشنبه شب‌ها به یکسری خانواده‌ها مراجعه می‌کردند و اطلاع می‌دادند که بیایند به کمیته‌های دورافتاده و خارج از شهر. بعد اونها که مراجعه می‌کردند بهشون خبر شهادت فرزندانشان را می‌دادند.
به خانواده ‌ما هم مراجعه کردند دو تا پاسدار آمدند در خانه‌ مون و گفتند فردا برویم به کمیته خاوران مراجعه کنیم!؟ روز بعد به کمیته‌ خاوران مراجعه کردیم و اونجا ساعت‌بندی کرده بودند که خانواده‌ها با هم مواجه نشوند‌. اونجا تجمع نشه‌. برای همین ساعت به ساعت مشخص کرده بودند‌. فقط هم یک نفر را می‌گذاشتند بره داخل کمیته که از ما پدرم رفت‌. اونجا بهش اطلاع دادند و ساک اکبر شهید را بهش تحویل دادند‌. من بیرون از کمیته توی ماشین منتظر پدرم بودم بعد از یکساعتی که پدرم از داخل کمیته بیرون آمد بنظرم می‌آمد که به‌اندازه چندین سال شکسته شده! آمد بیرون و بدون این‌که حرفی بزنه آمد سوار ماشین شد و حرکت کردیم هیچی نمی‌گفت با این‌که بغض کرده بود و خیلی ناراحت بود هیچی نمی‌گفت شاید می‌ترسید که نتونه خودش را کنترل کنه... توی خونه هم وقتی رسیدیم خانواده را جمع کردیم و ساک اکبر شهید را باز کردیم که تویش یک دست لباس بود و یکسری وسایل اولیه و ساعتش که دقیقاً روی تاریخ 17مرداد از کار افتاده بود و ما این‌طور فرض گرفتیم که روز 17مرداد به‌شهادت رسیده.
ادامه ....

۱۳۹۴ مرداد ۲۳, جمعه

ایران - ۲۷سال پس از عملیات فروغ جاویدان - سلسله برنامه‌یی درباره هراس رژیم از مجاهدین و ارتش آزادی (قسمت چهارم)



رژیم آخوندی در برنامه های تلویزیونی خود در سالگرد عملیات فروغ جاویدان هراس خود از سرنگونی را در سلسله برنامه هایی به نمایش گذاشته است به قسمت  سوم این برنامه ها توج کنید:
لرزه بی‌پایان سرنگونی بر ارکان رژیم زهر خورده آخوندی
پیام امام خمینی که از رادیو پخش شد واژه جام زهر تلخی وصف ناپذیری به این پیام تاریخی داده بود
هجوم ارتش سازمان مجاهدین خلق 
خلقنشان از شرایطی سخت و تلخ داشت
نیروهای سازمان مجاهدین با بهره‌گیری از ۲۵ تیپ بر اساس یک برنامه زمان‌بندی شده طی پنج مرحله، از شهرهای سرپل ذهاب، اسلام‌آباد، کرمانشاه، همدان و قزوین عبور و خود را به تهران رسانده (و می خواستند) ضمن اعلام سقوط جمهوری اسلامی جشن پیروزی بگیرند.
حاج سید احمد خمینی تلفنی پیام خاصی را به فرماندهان ابلاغ می‌کند، امام در این پیام تأکید می‌کند، این، نقطه حیاتی کفر و اسلام است، باید متر به متر جنگید
بهت و حیرت تنها مخصوص مخالفان پذیرش قطعنامه نبود
این خبر برای بسیاری از موافقان ختم جنگ غافلگیرانه بود

غلامعلی رشید از فرماندهان سپاه می‌گوید:وقتی برای جلسه‌ای مهم برای پایان دادن به جنگ
فراخوانده شده گمان کرده بود که امام مرحوم شدند
شاید علاوه بر فتح کرمانشاه به مرکز کشور می‌رسیدند
و شاید ایران اسلامی برای همیشه از دست می‌رفت
تلویزیون رژیم (جام جم) ـ ۶/۷/۹۳تلویزیون رژیم: به‌دنبال شعار«امروز مهران، فردا تهران»
منافقین نیز تحت حمایت نظامی عراق با اشغال مهران شعار ”امروز مهران، فردا تهران ”سر می‌دهند
جمهوری اسلامی ایران امروز 27تیرماه 67 درحرکتی که افکار عمومی داخل و خارج را غافلگیر می‌کند قطعنامه 598 را می‌پذیرد.
ابهامات و سؤالات فراوانی درباره علت پذیرش قطعنامه در افکار عمومی به‌وجود آمده است.
اما با توجه به محرمانه بودن اطلاعات نظامی و اقتصادی پاسخ به این سؤالات بسیار دشوار است.
امام خمینی دو روز بعد در پیامی بسیار مهم بخشی از واقعیت پذیرش قطعنامه را برای مردم بازگو می‌کند.
امام می‌گوید تا چند روز پیش معتقد به شیوه قبلی دفاع بودم اما با توجه به نظر تمامی کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالای کشور قطعنامه را قبول کردم و انرا در مقطع کنونی به مصلحت انقلاب و نظام می‌دانم.
حاج سید احمد خمینی تلفنی پیام خاصی را به فرماندهان ابلاغ می‌کند.
امام در این پیام تأکید می‌کند این نقطه حیاتی کفر و اسلام است، باید متر به متر جنگید و ایستادگی کرد.
منافقین نام حمله سوم مرداد را ”فروغ جاویدان “گذاشته و رسماً اعلام کردند سه روزه تهران را فتح می‌کنند.
«بهت و حیرت» در ادامه «بهار تلخ تلخ67»

ایران - پیام مریم رجوی به مناسبت سالگرد قتل عام سی هزار زندانی سیاسی

مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران 

مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران طی پیامی به مناسبت سالگرد قتل عام سی هزار زندانی سیاسی  یاد آنها را گرامی داشت و درقسمتی از پیام اشاره میکند که:
 آری، این تعهد بزرگ مقاومت ایران است که قطره قطره خونهای مجاهدان و مبارزان قتل‌عام‌ شده را به نیروی آزادی و پیروزی ایران مبدل کند و آرمان آنها را به پیروزی برساند.
توجه شما را به متن کامل پیام جلب میکنم :
هم‌میهنان عزیز
خانواده‌های شهیدان و زندانیان سیاسی
در بیست و هفتمین سالگرد قتل‌عام سی هزار زندانی سیاسی، یاد آن زنان و مردان دلیر را که مظاهر تابان ایستادگی در برابر فاشیسم دینی‌اند، گرامی می‌داریم.
در سال 1367 خمینی دژخیم، بعد از پذیرش آتش‌بس، فتوای قتل‌عام گروه گروه زندانیان مجاهد و مبارز را صاد‌ر کرد. چرا که آن قهرمانان حاضر نشدند در برابر دیکتاتوری دینی تسلیم شوند. ایستادند و حماسه بزرگی در تاریخ ایران خلق کردند. 
امروز مردم جهان با دیدن تصاویر جنایات گروه داعش از سفاکیت ارتجاع مذهبی برانگیخته می‌شوند. اما سه دهه پیش، این خمینی دژخیم بود که با کشتار هزار هزار جوانان ایران، و با صدور احکام جنون‌آسای خود، اساس این بربریت را بنا کرد.
در آن زمان، خامنه‌ای ولی‌فقیه کنونی، رئیس‌جمهور رژیم بود و درباره این قتل‌عام علناً می‌گفت: «ما اعدام می‌کنیم و با این مسأله شوخی نمی‌کنیم». در همان زمان، آخوند روحانی رئیس‌جمهور کنونی رژیم، معاون جانشین فرمانده کل قوا یعنی یکی از گردانندگان بالای حکومت بود.
این بخشی از واقعیت قتل‌عام زندانیان سیاسی است که هر دو جناح رژیم در ارتکاب آن، مشارکت داشته‌اند.
در 27سال گذشته دفاع از این نسل‌کشی از معیارهای وفاداری به ولایت‌فقیه بوده است. به‌نحوی که این کشتار، بخشی از هویت و تاریخچه همه باندهای درونی حکومت از اصلاح‌طلبان قلابی و سبزهای درون رژیم، تا مدعیان اعتدال است. اما بخش دیگر این واقعیت، این است که آن خونهای پاک، هرگز نه از دامن این رژیم پاک خواهد شد و نه از خاطره تاریخی مردم ایران محو می‌شود. بخش دیگری از این واقعیت، سکوت غیرقابل توجیه دولتهای مماشاتگر غرب و ملل‌متحد است که که باید پاسخگوی آن باشند.
امروز، مادران و خانواده‌های گرامی شهیدان از حضور بر مزار بی‌نام و نشان فرزندانشان نیز، منع می‌شوند. آخوندهای حاکم به هر کاری دست می‌زنند تا آثار این جنایت عظیم را محو کنند. حتی مزارهای بی‌نام و نشان قتل‌عام‌شدگان را از بین می‌برند. تا هیچ ردی از آن جنایت باقی نگذارند، اما محال است این واقعه بزرگ را از تاریخ ایران محو کنند. زیرا که همین خونهای پاک است که مرز میان تاریخ گذشته و تاریخ آینده و مرز میان استبداد و آزادی را ترسیم کرده است. جوشش آن خونها هم‌چنان، موجودیت حکومت آخوندها را تهدید می‌کند و الهامبخش مبارزه و قیام جوانان ایران برای واژگونی کاخ ستم و بیداد است.
ادامه ....

۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

ایران - قتل عام سال 1367 قتل عامی که هنوز بدون قصاص مانده


درسال 1367 سی هزار گل سرخ فقط بخاطر یک کلمه مجاهد سربدار شدند کلمه ای که با آن هویت هر زندانی سیاسی مشخص میشد و جلاد فقط درعرض یک دقیقه زندگی یا مرگ زندانی را تعیین تکلیف میکرد.
شرایطی که بقول اشرف شهیدان جهان خبر دار نشد که چه بر سر زندانیان آمد چرا که بسیاری از آنان حتی از دادن اسم خود خودداری کرده ودر بی نام و نشانی مطلق بر عهدشان با خدا و خلق وفا کرده و سرودخوانان بسوی چوبه های دار رفتند. وحسرت تسلیم را بر دل سیاه جلاد نشاندند.درود بر آنان که ایران و ایرانی را سرفراز و سربلند کردند که تا ابد بدهکار این فدای بیکرانشان خواهد بود و نام و یادشان در قلب تاریخ ایران خواهد درخشید.
مسعود رجوی: «اصلا بحث این نیست که خمینی چند نفر را اعدام کرده، بحث این است که باید دید چه کسانی را باقی گذاشته است؟ مگر جنایتکاری خمینی حد و مرز می‌شناسد!؟ نه، اصلاً این طور نیست. با ددمنشی کامل، با رذالت و هرزگی غیرقابل تصور، بی‌محابا خون می‌ریزد. هیچ قاعده و قانون، هیچ نظم و نظام و هیچ حساب و کتابی را هم نمی‌فهمد. اگر کسی این را باور نکند اصلاً خمینی و رژیم خمینی و مزدوران و دژخیمان خمینی را نشناخته است».(23آذر67)
مرداد ماه سال67 در تاریخ زندان و زندانی در رژیم خمینی از یاد نارفتنی است. از نخستین روزهای این ماه خمینی به یکی از فجیع‌ترین جنایات ضد‌بشری خود یعنی قتل‌عام زندانیان سیاسی دست زد. زمینه‌های این کشتار بی‌رحمانه که یک توطئه سیاه برای یک نسل‌کشی آشکار بود و به دستور خمینی انجام گرفت، از سالها قبل فراهم شده بود.ازروزهای نخستین مرداد ماه یک قتل‌عام سراسری از زندانیان سیاسی به راه افتاد و تا چند ماه بعد ادامه یافت. هدف اصلی این کشتار از بین بردن زندانیان مجاهدی بود که طی سالیان با مقاومت قهرمانانه خود و تحمل سرفرازانه تمامی سختیها و شکنجه‌های قرون‌وسطایی دژخیمان برگی زرین از مقاومت و فدا در تاریخ انقلاب نوین میهنمان را رقم زده بودند. در این ایام سیاه هیأتهای مرگ خمینی مرکب از سرسپرده‌ترین عناصر وزارت اطلاعات، دادستانی رژیم و مسئولان زندانها با تمهیدات و تدابیر شدید امنیتی، اجرای طرحی را که از سالها پیش در نظر داشتند و از چند ماه قبل از مرداد67 تدارکش را دیده و مقدماتش را آماده کرده بودند، به‌طور متمرکز آغاز کردند. آنان در به‌اصطلاح محاکمه‌یی که چند دقیقه بیشتر به درازا نمی‌کشید حکم بدار آویختن مجاهدین اسیر را صادر می‌کردند.
کمیسیون مرگ: مجاهد یا منافق؟ 
بنا‌به‌ شهادت شاهدانی که توانسته‌اند به‌نحوی از معرکه جان سالم به در برند هیأت مرگ تنها یک معیار داشت. مجاهدین اسیر هویت سازمانی و تشکیلاتی خود را چه بر زبان می‌آورند. «مجاهد» یا آن گونه که آنان می‌خواستند «منافق». اولین سؤال، تعیین‌کننده سرنوشت زندانی این بود. اما حتی کسانی که خود را مجاهد نمی‌نامیدند تأمین جانی نمی‌یافتند و سؤالات بعدی عاقبت آنها را در یک نقطه متوقف می‌کرد. این‌جا بود که حکم به‌دار‌ آویختن آنان با قساوتی مافوق تصور که با هیچ‌یک از موازین شناخته شده رفتار با اسیران و زندانیان قابل تطبیق نیست صادر می‌شد. تهران، و زندانهایی هم‌چون اوین و گوهردشت البته مرکز این کشتار بودند. اما هیچ زندان و شهر و روستایی در امان نماند. هیأت مرگ به تک‌تک آنها سر زد و تکلیف مجاهدین اسیر را یکسره روشن کرد. هنوز هم ابعاد و اسرار این قتل‌عام هولناک در کم و کیف واقعی‌اش ناشناخته است. هنوز هزاران خانواده از سرنوشت فرزندانشان بی‌خبرند. هنوز رژیم آخوندها هیچ اطلاعی از سرنوشت هزاران زندانی سیاسی که نام و مشخصاتشان در زندانها و دادگاههایش ثبت شده بود و محکومیتهای مشخصی داشتند، به خانواده‌هایشان نداده است. این کشتار فجیع و بی‌سابقه با حکم کتبی، دستورهای روزانه و نظارت مستقیم شخص خمینی صورت می‌گرفت. 
ادامه ....